شعبجره شیور شهر قلعه ها روستایی از توابع شهرستان زرند استان کرمان است دارای ظرفیت های متعدد از جمله گردشگری میباشد
شعبجره شیور
شعبجره شیور شهر قلعه ها روستایی از توابع شهرستان زرند استان کرمان است دارای ظرفیت های متعدد از جمله گردشگری میباشد
عکس شهر قلعه ها شعبجره شیور عکس شماره0469
بانو کورو شوری نداره
بانو کورو در فرهنگ مردم .کنایه از نخوردن غصه است .کتابی ان بانو کورو شوهری ندارد است
پیش نویس
از قدیم گفتند غصه بخوریم بانو کورو شوری ندارد.(غصه کم داریم غصه این هم بخوریم)
وقتی کسی غصه الکی میخورد بهش میگفتند غصه بخوریم بانو کورو شوری ندارد؟
کلو خیر
اولین نان های خانگی (تنوری)که در تنور تازه ساخت پخته میشود و انها را به همسایگان و
خانواده بصورت رایگان توزیع
میشود .خیرات .
داستان جالب سنگ درمشهد روزی روزگاری شخصی از اهالی سنگ سیریز به سفر مشهد رفته بود.
داستان سنگ در مشهد
روزی روزگاری شخصی ازاهالی سنگ به سفر زیارتی مشهد مقدس رفته بود.در انجا بود که باران شروع به باریدن گرفت و ان شخص در همان زمان بین مشهدی ها میگوید: ای خدا
ا خدا کنه سنگ هم بباره!! دوستانی که کنارش بودند از این جمله گلایه کردند و گفتند
چطور همچین میگویی؟سنگ بباره!!! بلافاصله با لهجه شیرین سنگی خود میگوید نه نه منظوروم سنگ سیریز بباره-این لهجه همان لهجه مردم یزد است (سنگ قسمتی از شهر سی +ریز هست .سی ریز خود از سی پاره ایجاد شده و بتازگی تبدیل به شهر شده .لهجه اهالی سنگ سیریز یکی از لهجه های شیرین و دوست داشتنی زرند است .در فصل بهار در کوهستان های اطراف سیریز گیاهان دارویی و خوراکی از جمله هنگو-هریشو بدست میاید
عکس سنگ سیریز از دید گوگل مپ عکس شماره7775
نام های سنگ در ایران:
سنگ سفید همدان-سنگ چارک فارس-سنگ نو مازندران-سنگ درگاه-سنگ چال-سنگ ده-سنگ بست در خراسان رضوی
در تصویر شخصی را میبینید که هنگو به سر خیابان جاده محمد ابادی اورده و مشغول
فروش
است
عکس شماره1326
شعبجره شیور
تالوی ما هنگو ا داره
هنگه خوردن یا هنگ+ا+و هنگوا خوردن یعنی از این طرف ان طرف شدن
شعر تالوی ما هنگوا داره رو قدیمی ها خوب بلدند که کامل ان چنین است :
-تالوی ما هنگوا داره/دنیا رو زیر اب داره/اِی خدا بارون بِده/اِی کریم بارون بِده/ا یعنی از کَره او یعنی گوسفند کوچک تازه زاییده .اَ کره او نادون بده /
دعایی که طلب باران هم از خداوند در ان هست .
بازی مهره سبز(سبزو)
بازی از این قرار بود که آرد از خانه مردم محل میگرفتند –کماچ بزرگی (پتیر)میکردند و مهره سبز را درون این پتیر میکردند و بعد پتیر را خرد خرد
میکردند به مردم میدادند .بعد اگه مهره سبز به هرکدام از افراد محل میرسید بهش
میگفتند دعا کن تا 40 روز اینده باران ببارد .اگر در زمان مشخص شده باران نمی بارید
شخص را کتک میزدند مگر انکه شانس میاورد باران ببارد
شعبجره شیور
گیسک زیبای ایران
گیسک روستای زیبای زرند از ترکیب واژه گیس –مو –کوچک .گیس کوچک –بوجود امده
.ویژگی شاخصی که اهالی گیسک دارند بیشترشان مو بور و چشم رنگی هستند و دارای
صورتی کشیده و بینی بزرگ .جمعیت فعلی گیسک در قبل از انقلاب در قسمت حاشیه
کوههای دوشاخ زندگی میکردند که پس از زلزله ویرانگر سال 1356منجر به خرابی تمام
خانه ها و تلفات انسانی شد به مناطق پایین تر نقل مکان کردند و طی یک سال خانه هایی
بسیار مقاوم برایشان ساخته شد که هنوز حتی یک ترک نخوردند (اواخر حکومت
شاهنشاهی)
عکس روستای گیسک بعد از زلزله عکس شماره 1094
شعبجره شیور
شیور تاریخی زرند
شعبجره که به ان شیور هم میگویند که جمله :دزدان شیور را کشیدند معرف نام ان است .یعنی دزدان شیور را خالی کردند –غارت کردند .از دیدنی های شیور:قلعه های تاریخی-قلعه مغیث اباد-و...
مسعود ایزدی در اثار تاریخی شعبجره شیور عکس شماره0436
شعبجره شیور
قلعه شعبجره عکس شماره0471
بادگیر شعبجره عکس شماره0449
مقابله حاج اسماعیل خان یک دست با دزدان شیور
حاج اسماعیل خان یک دست در درگیری با دزدان که از کوههای اطراف شعبجره می امدند
.غارت گران در کوههای شمال غربی شعبجره پناه میگرفتند و از انجا به اطراف حمله میبردند
.در یکی از همین درگیری ها گویا تیر به اتش دزدان بوسیله حاج اسماعیل خان زده شده و
جمله ای را نقل میکنند به این مضمون:بابات بسوزه یک دست
شعبجره شیور
گود هزار میش یزدان اباد
گم شدن هزاران راس میش در گود هزار میش/ در شبی بارانی تعداد زیادی گوسفند در این مکان با خطر سیل روبرو شدند و همگی از بین رفتند .از دیگر مکان های دیدنی منطقه هشیش یا حشیش در سنگ دارای نقاشی ماقبل تاریخ و نوشته باستانی .منطقه ابرون .گودار یا گدار معروف میل.....
.آب=روان .ابرون.
گنادیش-کیشی
روستای داوران از دید گوگل مپ عکس شماره7776
شعبجره شیور
عکس روستای داوران شماره0796
داوران مکان گذر اب
روستای تاریخی داوران-ده اب روان –اب روان مکان اب روان،قدیمی ها به اب اِو میگفتند. بین حد فاصل زرند –رفسنجان بین کوهها احاطه شده ولی در گودار(دره)واقع شده .از مکان های دیدنی داوران ،غار میرزا –مسجد بی بی گوهر-قلعه تاریخی –درختان زیبای نارون
...............ادامه دارد............
برچسبها:
داوران،گن
ادیش،ابر
ون،هشیش،سنگ،سیریز،مشهد،مسعودایزدی.
داستان زندگی گوینده فخری نیکزاد که از اولین گویندگان رادیو و تلویزیون ایران بود، برای بررسی های تاریخی رادیو و تلویزیون مهم است. چه خوب می شود، که این قبیل داستانهای زندگی بیشتر و بیشتر منتشر شود.
داستان زندگی گوینده فخری نیکزاد
تصویر فخری نیکزاد، عکس شماره 8933.
داستان زندگی گوینده فخری نیکزاد که از اولین گویندگان رادیو و تلویزیون ایران بود، برای بررسی های تاریخی رادیو و تلویزیون مهم است. چه خوب می شود، که این قبیل داستانهای زندگی بیشتر و بیشتر منتشر شود.
داستان زندگی گوینده فخری نیکزاد
داستان زندگی گوینده فخری نیکزاد
فخری نیکزاد: قبل از نوروز سال 47 به رادیو و تلویزیون تقاضا دادم. در آن زمان در دوبلاژ بودم. تقی روحانی صدایم را در رادیو تست کرد، و گفت که خبر میدهیم و در تلویزیون هم صدا و تصویر گرفتند، که شعرخوانی بود. چند قطعه شعر دادند که بخوانم، وقتی از استودیو بیرون آمدم، فرح اندوز اولین کسی بود، که مرا تشویق کرد.
منتظر جوابشان بودم که یکروز تقی روحانی زنگ زد و گفت: قبول شدی و هفته دیگر به سرِ کار بیا. یکروز که پای تلویزیون نشسته بودم، دیدم که برنامه های آزمایشی مرا از تلویزیون پخش میکنند، یعنی آنقدر خوب شده بود، که برای نوروز پخش کردند، بلافاصله از تلویزیون زنگ زده شد که قبول شدم.
آنزمان رادیو و تلویزیون از هم جدا بود، نمیدانستم که چکار کنم. به تقی روحانی زنگ زدم و گفتم: ترجیحاً به تلویزیون میروم. اولین برنامه تلویزیونی من شهر آفتاب بود، که دکتر پارسی نژاد آنرا تهیه میکرد، و ترجمه کتابهای فرانسوی و فارسی بود. اینها تفسیر و من اجرا میکردم، تا اینکه بعد از چند ماه طرح برنامه هفت شهر عشق نوشته شد، که موسیقی و زندگی شاعران و اشعارشان بود و تقریباً شبیه برنامه گلها ولی از نظر گفتار مفصل تر بود.
با اولین خواننده ای که برنامه را اجرا کردیم، شجریان بود. این برنامه سالها ادامه پیدا کرد، تا اینکه 3 تا 4 سال قبل از انقلاب نادر نادرپور در رادیو و تلویزیون آمد، و گروه ادب امروز را بنیان کرد، که اشعار شعرای معاصر بود. برنامه های مختلفی بود و علاوه بر آنها من تمام برنامه های مخصوص تلویزیون از جمله اعیاد اعم از مذهبی و غیر مذهبی، برنامه های ویژه 4 آبان، نوروز، جشن سده را اجرا میکردم.
وقتیکه رادیو و تلویزیون با هم ادغام شد، تهیه کنندگان رادیو بطرفم هجوم آوردند، و برنامه های زیادی در رادیو داشتم، از جمله نامه های یک جهانگرد، یک شعر و یک شاعر، هزار و یک شب و برنامه های دیگر که فرصت سر خاراندن نداشتم.
خاطرهای دارم که شاید درس عبرتی برای امثال من، که دقت بیشتری داشته باشند. همیشه دوست داشتم، که شعری را که میخوانم معنی اش را بدانم و همان شب به شنوندگان بدهم. یک شعر از حافظ بود که عربی بود، و من بلد نبودم، از تهیه کننده معنی اش را پرسیدم، و او خیلی جدی معنی کرد: ای ساقی جام را بگردان و ولش نکن، و شوخی نمیکرد و من هم جدی قبول کردم، چون او تهیه کننده بود، و ادعا داشت که حافظ شناس هم است.
آن معنی ملکه ذهنم شد، تا روزی در جلسه هفتگی نادرپور، که در واقع مهمانی بود و شام میدادند و اساتید دانشگاه و آدم های فرهنگی مهمی هم حضور داشتند، نمیدانم چه صحبتی پیش آمد که من معنی آن شعر را گفتم. نادرپور گفت: داری تو چکار میکنی، این چی بود که گفتی؟ من اصلاً مانده بودم که چه اشتباهی کرده ام. گفت: این چطور معنی کردن است؟
گفتم این شعر را برایم معنی کرده اند، واقعا خجالت کشیدم و از آن لحظه به بعد محال بود که کسی چیزی به من بگوید، و من حرفش را بپذیرم، مگر اینکه به صد جای دیگر مراجعه بکنم. این خاطره همیشه در ذهنم است. شرمنده شده بودم، ولی الان که درباره اش فکر میکنم، خنده ام میگیرد.
تمام کسانیکه با آنها کار کرده بودم، اعم از گوینده، تهیه کننده و فیلمبردار برای تمام آنها دلم تنگ شده، البته موفق به دیدار بعضی از آنها شدم، خیلی ها را هنوز ندیده ام و امیدوارم، که روزی آنها را ببینم. سال 82 برای دیدار پسرم به لندن رفتم، که در مدرسه شبانهروزی بود، که الان در لوس آنجلس زندگی میکند.
وقتی در لندن ماندنی شدم با مشکلات زیادی برخورد کردم، چون در آن زمان ارز کافی نمیتوانستیم بگیریم، با هزار دلار چک وارد لندن شدم. ابتدا پاریس و بعد ویزا برای لندن گرفتم. گرفتاری زیادی کشیدم و زبان را فقط در حد ابتدایی میدانستم. حرفهام به درد آنجا نمیخورد، چون کارمند پست و تلگراف بودم، اما بعدها در برنامه های مختلف به عنوان گوینده پذیرفته شدم.
...............
برچسبها: داستان زندگی، زندگی گوینده، فخری نیکزاد.
.............
داستان زندگی گوینده فخری نیکزاد
مستند های مربوط
مستند های بیشتر را در آپارات وبسایت ارگ ایران ببینید، لینک آن در ستون کناری
گلهای تازه، برنامه شماره 36 - (دولت عشق) بیات ترک، گلپا، بدیع، شریف، ملک، فخری نیکزاد
............................
کلیک کنید: تاریخ دو تمدن کهن ایران
کلیک کنید: داستانهای ادبیات تاریخی ایران
کلیک کنید: داستان سالنامه هفت هزار ساله ایران
توجه 1: اگر وبسایت ارگ ایران به هر علت و اتفاق، مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد، در جستجوها بنویسید: تارنمای انوش راوید، یا، فهرست مقالات انوش راوید، سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبسایت و عکسها و مطالب را بیابید. از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبسایت بهره می برم، همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع، آزاد و باعث خوشحالی من است.
توجه 2: جهت یافتن مطالب، یا پاسخ پرسش های خود، کلمات کلیدی را در جستجو های ستون کناری ارگ ایران بنویسید، و مطالب را مطالعه نمایید. در جهت دانش مربوطه این تارنما، با استراتژی مشخص یاریم نمایید.
توجه 3: مطالب وبسایت ارگ ایران، توسط ده ها وبلاگ و تارنمای دیگر، بصورت خودکار و یا دستی کپی پیس می شود، از این نظر هیچ مسئله ای نیست، و باعث خوشحالی من است. ولی عزیزان توجه داشته باشند، که حتماً جهت پیگیر و نظر نوشتن درباره مطالب، به ارگ ایران مراجعه نمایند: در اینجا http://arqir.com.
ارگ ایران http://arqir.com
پرسشهای خود را ابتدا در جستجوهای تارنما بنویسید، به احتمال زیاد پاسخ خود را می یابید
کلیک کنید: تماس با ما : http://arqir.com/1
جهت آینده ای بهتر دیدگاه خود را بنویسید، و در گفتگوهای تاریخی و جغرافیایی و اجتماعی شرکت کنید
برای دریافت فهرست منابع نوشته ها در بخش نظرات زیر برگه مورد نظر پیام بگذارید
با توجه به تعداد زیادی از میمونهایی که در حال حاضر در زمین زندگی می کنند، به نظر می رسد ما از نسل میمونها هستیم، اما رابطۀ فرگشتی ما بسیار دور است. دکتر «پائول ویلیس» دیرینهشناس می گوید: «این همان سوالی است که زیستشناسان فرگشتی به دنبال پاسخگویی به آن هستند. اما همین سوال باعث بروز سوءتفاهمهایی دربارۀ فرگشت و چگونگی کارکرد آن می شود.»
نکته اول این است که انسانها از میمونها فرگشت (تکامل) پیدا نکردند. اما میمونها و انسانها جد مشترکی دارند و تقریبا ۲۵ میلیون سال پیش از این جد فرگشت یافتند. این رابطه فرگشتی با آثار فسیلی و تجزیه و تحلیلهای DNA مورد پشتیبانی قرار می گیرد. مطالعهای در سال ۲۰۰۷ نشان داد که DNA انسانها و میمونها تقریبا ۹۳% مشترک است. بر اساس وجوه تشابه و تفاوت میان دو نوع DNA، دانشمندان اینطور براورد کردند که انسانها و میمونها در حدود ۲۵ میلیون سال پیش از جد مشترکی سرچشمه می گیرند. به طور مشابه، آثار فسیلی نشان می دهد که اجداد مشترک انسانها و میمونها مربوط به فسیلهای پریماتها(نخستیسانان) است که سال ۲۰۰۹ در میانمار پیدا شدند. انتظار می رود که این نخستیسانان ۳۷ میلیون سال قبل می زیستهاند.
انسانها نزدیکی بسیار زیادی به شامپانزه و سایر گونههای میمونها دارند، اما شواهد DNA گویای آن است که ما از آنها فرگشت پیدا نکردیم. DNA انسانها و شامپانزهها تقریبا ۹۹ درصد مشترک است؛ یعنی تقریبا ۶ میلیون سال پیش، ما جد مشترکی داشتیم.
فرگشت خطی نیست
دکتر ویلیس بیان کرد: «اینکه گفته می شود ما جد مشترکی داریم، باعث ایجاد سوءتفاهم دیگری می شود. یعنی فرگشت خطی نیست و یک گونه به گونه دیگر فرگشت پیدا نمی کند. فرگشت یک فرایند شاخه شاخه است و یک گونه می تواند زمینه را برای تولد دو یا چند گونه فراهم بیاورد. ایدۀ نادرست فرگشت خطی با این سوال بهتر قابل بررسی است: چطور میتوانم پدربزرگ و مادربزرگ مشترکی با پسرعموهایم داشته باشم اگر پدربزرگ و مادر بزرگم هنوز در قید حیات هستند؟ خب جواب این است که پدربزرگ و مادربزرگ شما بیش از یک بچه داشتند و هر کدام خانوادههای مخصوص خودشان را تشکیل دادند و شاخههای تازهای از درخت خانوادهتان را به وجود آوردند.»
همین اتفاق در خانوادههای فرگشتی هم می افتد. یک گونه میتواند به دو یا چند گونه بیشتر تقسیم گردد و خود آنها میتوانند در طول نسلهای مختلف چندین و چند بار تقسیم شوند.
فرگشت نخستیسانان
نخستیسانان دسته مامالیا شامل لمور، میمون، تارسیه و انسانها هستند. نخستیسانان غیرانسان در مناطق استوایی یا نیمه استوایی آفریقای جنوبی، آفریقا و آسا زندگی می کنند. اندازۀ آنها از لمور (۳۰ گرم) گرفته تا گوریل کوهی (۲۲۰ کیلوگرم) فرق می کند. خصوصیات و فرگشت نخستیسانان برای ما بسیار قابل توجه است، زیرا به ما فرصت میدهد تا فرگشت گونههای خودمان را درک کنیم.
خصوصیات نخستیسانان
تمامی گونههای نخستیسانان سعی در بالا رفتن از درختان داشته و این ویژگی را در خود توسعه دادند. این میراث درختی نخستیسانان منجر به پیدایش دستها و پاهایی شده که توانایی صعود به بالای درختان و پرش به شاخههای مختلف را به آنها داده است. چند نمونه از این سازگاریها در اینجا ذکر می شود: مفصل شانه که قابلیت چرخش دارد؛ انگشتهای پا یا پنجههای بزرگ؛ دید استروسکوپی، یعنی دو میدان دید که با هم همپوشانی دارند و زمینه را برای اندازهگیری فاصله و درک عمق فراهم می کنند.
از جمله سایر خصوصیات نخستیسانان میتوان به مغزهایی اشاره کرد که از مغز سایر پستانداران بزرگتر هستند؛ پنجههایی که از ناخنهای صاف برخوردار شدهاند؛ یک فرزند در هر دوره بارداری و روندی به سوی راست قامتی داشتند. نخستیسانان به دو گروه “پیش میمونان” و “آنتروپوئیدها” تقسیم می شوند. پیش میمونان شامل گالاگوهای آفریقایی، لمورهای ماداگاسکار، لوریسها، پاتوها و تارسیرهای جنوب شرق آسیا هستند. آنتروپوئیدها نیز عبارتند از میمونها و انسانها. در کل،پیش میمونان به شبگردی عادت دارند و در مقایسه با آنتروپوئیدها دارای بدن و مغز کوچکتری هستند.
فرگشت نخستیسانان
اولین پستانداران نخستی مانند با عنوان «پیش نخستیسانان» شناخته می شوند. آنها تقریبا به سنجابها شباهت داشتند و به لحاظ شکل و اندازه هم مثل موش پوزهدار درختی بودند. شواهد فسیلی موجود از آنها از هم گسیخته است. تا زمانی که محققان موفق به کشف شواهد فسیلی دربارۀ این پیش نخستیسانان نشوند، آنها هنوز اسرار زیادی را با خود به همراه دارند. قدیمیترین پستانداران نخستی مانندِ شناخته شده که شواهد فسیلی نسبتا خوبی هم دربارۀ آنها وجود دارد، آداپیسنما یا پلسیاداپیس هستند. البته برخی از محققان با یکدیگر توافق نظر ندارند که پلسیاداپیس یک پیش نخستیسان بود. قدمت فسیلهای آن به ۵۵ میلیون سال پیش باز میگردد. آداپیسنماشکلان به گونهای از پیش نخستیسانان گفته می شود که شباهتهایی به نخستیسانان واقعی داشتند؛ مثل دندانها و اسکلت بدنی. آداپیسنماشکلان در دوره سنوزوئیک در آمریکای شمالی و اروپا سکنی گزیده بودند و تا پایان دوره ائوسن منقرض شدند.
اولین نخستیسانان واقعی در دوره ائوسن در آمریکای شمالی، اروپا، آسیا و آفریقا یافت شدند. این نوع نخستیسانان به پیش میمونها به لمورهای کنونی شباهت داشتند. تغییرات فرگشتی در این نخستیسانان ابتدایی ادامه یافت؛ طوری که مغزها و چشمهای بزرگتر و پوزههای کوچتر رواج داشت. اما در پایان دوره ائوسن، اکثر گونههای نخستیسانان اولیه به دلیل سردتر شدن هوا یا رقابت با میمونهای اولیه دچار انقراض شدند.
میمونهای آنتروپوئید که آناتومی بدنشان شبیه ما انسانها بود، در طول دوره الیگوسن از “پیش میمونان” فرگشت یافتند. شواهد نشان می دهد که تا ۴۰ میلیون سال گذشته، میمونها در آمریکای جنوبی و همچنین در آفریقا و آسیا حضور داشتند. میمونهای ساکن آمریکای جنوبی، پَخبینیان(Platyrrhines) هم خوانده می شوند که به دماغ بزرگشان اشاره دارد. برای درک بهتر، به تصویر زیر نگاه کنید.
هنوز تردیدهایی دربارۀ منشاء میمونهای ساکن آسیا و آفریقا وجود دارد. زمانیکه پَخبینیان پدیدار شدند، قارههای آمریکای جنوبی و آفریقا از هم جدا شده بودند. بنابراین، تصور بر این است که میمونها در آمریکای جنوبی پدیدار گشته و با عبور از راههای زمینی به آسیا و آفریقا رسیدند. بنا به همین دلایل، میمونهای ساکن آمریکای جنوبی و میمونهای ساکن آسیا و آفریقا به صورت جداگانه سازگاریهایی را در خود توسعه دادند. همه میمونهای آسیایی و آفریقایی درخت زی بودند، اما میمونهای آمریکای جنوبی هم درخت زی بودند و هم روی زمین زیست می کردند.
میمونهای بزرگ(apes) حدود ۲۵ میلیون سال گذشته در دوره نوزیستی از راستبینیهای(Catarrhini) ساکن آفریقا فرگشت پیدا کردند. این میمونها عموما بزرگتر از میمونهای معمولی بوده و فاقد دم هستند. همۀ میمونهای بزرگ قادر به حرکت در بالای درختان و پریدن به شاخههای مختلف هستند، البته اکثر آنها وقتشان را در زمین میگذرانند و علاقه چندانی به سعود به بالای درختان ندارند. میمونهای بزرگ و انساننما خیلی باهوشتر از میمونهای معمولی هستند، و نسبت به اندازۀ بدنشان، مغز بزرگتری دارند. میمونهای بزرگ به دو گروه تقسیم می شوند: گیبونها و سیامانگها.
میمونهای بزرگتر نیز شامل شامپانزهها و بونوبوها، گوریلها، اورانگوتانها و انسانها می باشند. گیبونهای درخت زی کوچکتر از میمونهای بزرگ اند؛ دوریختی جنسی کمتری دارند؛ یعنی دو جنس از نظر اندازه، تفاوت چشمگیری با هم ندارند؛ آنها دستهای بلندتری هم دارند که برای پرش از شاخههای مختلف مورد استفاده قرار می گیرد.
فرگشت انسان
خانواده انسانیان شامل میمونهای بزرگ نیز است. شواهد فسیلی و مقایسه DNA انسانها و شامپانزهها نشان می دهد که انسانها و شامپانزهها تقریبا ۶ میلیون سال قبل از جد مشترک انسانیان(Hominidae) جدا شدند. گونههای متعددی از همان شاخه فرگشت یافتند که دربردارنده انسانها میشد، البته گونه ما تنها عضوی است که در طول سالیان زنده ماند. عبارت «انسانیان» برای اشاره به آن دسته از گونههایی به کار می رود که پس از این تقسیم خط نخستیسانان دچار فرگشت شدند. انسانیان عمدتا دو پا داشتند و شامل گروههایی می شدند که گونههای ما را سرانجام به وجود آوردند؛ اعم از جنوبی کپی، انسان ماهر و انسان راست قامت و آن گروه غیراجدادی که میتوان پسرعموهای انسان کنونی در نظر گرفت.
تعیین خط واقعی اجداد در انسانیان کار دشواری است. زمانی که فسیلهای انسانیان معدودی بازیابی شده بودند، برخی از دانشمندان این عقیده را مطرح کردند که اگر آنها را به ترتیب از قدیمیترین به جوانترین در نظر بگیریم، میتوان دورۀ فرگشت را از انسانیان اولیه تا انسانهای امروزی تعیین کرد. اما در چند سال گذشته، فسیلهای جدید زیادی پیدا شده و مبرهن است که در یک دورۀ زمانی، بیش از یک گونه در قید حیات بوده است و بسیاری از فسیلهای یافت شده نماینده گونههای انسانیان هستند که منقرض شدند و جد انسانهای امروزی نیستند.
انسانیان اولیه
سه گونه از انسانیان اولیه در سالهای گذشته در صدر اخبار بودهاند. قدیمیترین گونههای انسانیان عبارتند از ساحلمردم چادی با نام علمی Sahelanthropus tchadensis که قدمتشان به ۷ میلیون سال پیش باز میگردد. گونۀ جوان دیگری هم به نام اُرُرین توگِنی با نام علمی Orrorrin tugenensis وجود دارد که کشف نسبتا جدیدی هم می باشد. این گونه در سال ۲۰۰۰ شناسایی شد. نمونههای متعددی از اُرُرین در دست می باشد. البته مشخص نیست که آیا اُرُرین از اجداد انسان بود یا خیر، و این احتمال به طور قطعی رد نشده است. برخی از ویژگیهای این گونه به انسانهای امروزی شباهت دارد و نَه جنوبیکپی با نام علمی Australopithecus.
گونه سوم که آردیکپی با نام علمی Ardipithecus است که در دهه ۱۹۹۰ میلادی کشف گردید. دانشمندانی که این گونه را کشف کردند، دریافتند که برخی دیگر از دانشمندان باور نمی کنند این گونه دو پا داشته باشد. در همان سالها، نمونههای بسیار دیگری از آردیکپی نشان داد که این موجود دارای دو پا بوده است. وضعیت این گونه بعنوان جد انسان، هنوز در هالهای از ابهام قرار دارد.
انسانیان اولیه: نژاد جنوبی کپی
جنوبی کپی نژادی(Australopithecus) از انسانیان است که تقریبا چهار میلیون سال گذشته در شرق آفریقا فرگشت یافت و دو میلیون سال پیش هم دچار انقراض شد. این گونه توجه دانشمندان زیادی را به خود جلب کرده است، زیرا تصور بر این می باشد که گونه ما یعنی «homo»، تقریبا دو میلیون سال قبل از جنوبی کپی فرگشت پیدا کرد. جنوبی کپی دارای چند خصوصیت بود که شباهتهای زیادی به میمونهای بزرگ داشت. برای مثال، دوریختی جنسی در انسانهای امروزی بیشتر جلوهگر و بارزتر بود. جنس مذکر تا ۵۰ درصد بزرگتر از جنس مونث بود؛ این نسبت در گوریلهای امروزی و اورانگوتانها دیده شده است.
در مقابل، جنس مذکر انسانهای امروزی تقریبا ۱۵ تا ۲۰ درصد بزرگتر از جنس مونث هستند. اندازۀ مغز جنوبی کپی نسبت به وزن بدنش، بیشتر به انسانهای امروزی و میمونهای بزرگ شبیه بود. یکی از ویژگیهای کلیدی که میان جنوبی کپی و انسانهای امروزی به صورت مشترک وجود داشت، برخورداری از دو پا بود؛ اگرچه این احتمال می رود که جنوبی کپی زمانی را هم در درختان سپری کرده است. ردپای انسانیان در لیتولی تانزانیا یافت شده که قدمتش به ۳٫۶ میلیون سال قبل باز میگردد. آنها نشان دادند که انسانیان در زمان گونۀ جنوبی کپی به صورت راست قامت گام بر میداشتند.
چند گونه جنوبی کپی وجود داشت که از آنها با عناوینی مثل “جنوبی کپی آنامی” یاد می شود که تقریبا ۴٫۲ میلیون سال پیش زندگی میکرد. اطلاعات بسیار زیادی دربارۀ جنوبی کپی آنامی کسب شده است. این گونه نشان دهندۀ روندی در فرایند فرگشت انسان است: کاهش اندازۀ دندانها و فک. گونه دیگر “جنوبی کپی عفاری” دارای دندانهای نیش و آسیاب کوچکتری در مقایسه با میمونهای بزرگ بود. اندازۀ مغز آن ۳۸۰ تا ۴۵۰ سانتی متر مکعب بود، یعنی تقریبا به اندازۀ مغز یک شامپانزه امروزی. در اواسط دهه ۱۹۷۰، فسیل جنس مونث جنوبی کپی عفاری در منطقه عفار اتیوپی یافت شد که قدمتش به ۳٫۲۴ میلیون سال پیش باز میگردد. به عکس زیر نگاه کنید. این فسیل که لوسی نامگذاری شده، اهمیت زیادی دارد زیرا کاملترین فسیل گونه “جنوبی کپی” بود که پیدا شده بود. لازم به ذکر است که ۴۰ درصد از اسکلت آن نیز بازیابی شده بود.
جنوبی کپی آفریقایی بین ۲ تا ۳ میلیون سال گذشته زندگی می کرد. ساختار بدنی نسبتا لاغری داشت و با دو پا راه میرفت؛ اما مثل سایر انسانیان اولیه، استخوانهای دست قدرتمندی داشت. انتظار می رود که این گونه وقت زیادی را در طول روز در بالای درخت سپری کرده باشد. این گونه مغزی بزرگتر از جنوبی کپی عفاری داشت و اندازۀ آن به ۵۰۰ سانتیمتر مکعب می رسید؛ یعنی کمتر از یک سوم اندازه مغز انسانهای امروزی. دو گونه دیگر به نامهای جنوبیکپی بحرالغزالی و جنوبیکپی گارهی در سالهای اخیر به لیست گونۀ “جنوبی کپی” اضافه شدهاند.
بن بست: نژاد پرامردم
جنوبی کپیها دارای ساختار بدنی لاغر بوده و دندانهایشان مناسبِ غذاهای نرم بود. در چند سال گذشته، فسیل انسانیانی که شکل بدنی متفاوتی داشتند، در جاهای خاصی پیدا شده که قدمتشان به ۲٫۵ میلیون سال پیش باز میگردد. این انسانیان که از نژاد پارانتروپوس هستند، نسبتا بزرگ بوده و دندان های آسیاب بزرگی داشتند. از دادههای دانشمندان میتوان این طور استنباط کرد که پرامردم( Paranthropus) رژیم غذایی گیاهخواری داشتند. این انسانیان بیش از یک میلیون سال قبل منقرض شدند و انتظار نمی رود که جد انسانهای امروزی باشند؛ آنها اعضای یک شاخه فرگشتی از درخت انسانیان بودند که هیچ دودمانی از خودی بر جای نگذاشتند.
انسانیان اولیه: نژاد هومو
نژاد «هومو» نخستینبار بین ۲٫۵ تا ۳ میلیون سال گذشته به وجود آمد. فسیلهای گونهای به نام «انسان ماهر» برای چندین سال به عنوان قدیمیترین نمونهها در نژاد هومو تلقی می شد، اما در سال ۲۰۱۰، گونه جدیدی به نام انسان گاتنگی کشف شد که احتمالا قدمت بیشتری داشته باشد. در مقایسه با جنوبی کپی آفریقایی، انسان ماهر دارای چند ویژگی مشابه انسانهای امروزی بود. فک آنها پیش آمدهتر از جنوبی کپی بود. مغز آنها نیز ۶۰۰ تا ۷۵۰ سانتیمتر مکعب بود.
“انسان راست قامت”(Homo Erectus) تقریبا ۱٫۸ میلیون سال قبل در زمین زندگی میکرد. به شکل شماره ۶ توجه داشته باشید. دانشمندان بر این باورند که منشاء انسان راست قامت در شرق آفریقا بوده و اولین گونۀ انسانیان بود که به خارج از آفریقا مهاجرت کرد. فسیلهای انسان راست قامت در هند، چین، جاوا و اروپا پیدا شده است. وجوه تشابه زیادی میان انسانهای امروزی و انسان راست قامت یافت شده است. این نوع انسان به لحاظ اندازه، بزرگتر از انسانیان اولیه بود. قد آنها به ۱٫۸۵ و وزنشان به ۶۵ کیلوگرم می رسید.
جمجمههای انسان راست قامت همگی پست و کوتاه با بیشترین عرض بر روی جمجمهاند. لبه استخوانی(یا هلالهای) چشمگیر و کمابیش ممتدی بالای حدقه چشمها یک گودی یا شیار در پشت آن و نیز یک برآمدگی ضخیم و مشخص از استخوان در خط میانی از جلو به پشت جعبه مغزی کشیده میشود که هلال سهمی نام دارد. در پشت جمجمه، منطقه پسی سری با زاویهای تند، شیاری در بالایش دارد که به خوبی توصیف شده است. دیوارههای جعبه مغزی از دو لایه استخوانی یا لامینا ساخته شدهاند. حجم حفره جمجمه انسان راست قامت از ۷۳۰ تا ۶۵۰ سانتیمترمکعب متغیر است. اندام های حرکتی انسان راست قامت در تناسب (یعنی طول نسبی و مطلق اجزای تشکیلدهنده اندامهای حرکتی) شبیه به انسان مدرن است، اما میانۀ استخوان ران بلند و از جلو به عقب تنومند است و از پهلو به پهلو (استخوان درشت نی)، مسطحتر از انواع متشابه در انسانهای مدرن هستند.
استخوان لگن نیز کاسه بزرگی برای سر استخوان ران دارد و استخوانی که این کاسه را به پوستۀ بخش بالایی استخوان ران متصل میکند ضخیمتر شده است. هر دوی این خصوصیات سازگار با یک قامت دو پا و قائم همیشگی و دائم و نیز حرکت بر روی دو پا در فواصل طولانیاند. هیچ مدرک فسیلی مرتبط با ارزیابی مهارت دستها در انسان راست قامت وجود ندارد، اما اگر این نوع انسان تیرهای دستسازی را ساخته باشد، این امر دلالت بر هنر دست او خواهد داشت.
انسان خردمند
چند گونه که گاهی اوقات از آنها با عنوان انسانهای خردمند باستانی یاد می شود، به احتمال زیاد تقریبا ۵۰۰۰۰۰ سال پیش از انسانهای راست قامت فرگشت یافتند. این گونهها شامل انسان هایدلبرگی، انسان رودزیایی و انسان نئاندرتال هستند. اندازۀ مغز این انسانهای خردمند باستانی تقریبا مشابهِ مغز انسانهای امروزی بود؛ یعنی ۱۲۰۰ تا ۱۴۰۰ سانتیمتر مکعب. از جمله تفاوت عمده آنها با انسانهای امروزی در برخورداری از جمجمه ضخیم و چانه کوچک خلاصه می شود. برخی از این گونهها تا ۳۰۰۰۰ سال پیش به بقای خود ادامه داده و در شرایط زیست محیطی آن دوران به حیات خویش ادامه دادند.
بهطور معمول دو نظریه در خصوص ریشه انسان خردمند وجود دارد: منشأ آفریقایی انسان مدرن و فرضیه چند ناحیهای بودن آن. از سال ۲۰۱۰ که تحقیقات ژنتیکی ظهور پیدا کردند، بیشتر کشفیات نشان دهنده منشأ آفریقایی بوده و همچنین یک درصد محدودی نیز به صورتم خلوط چندناحیه ای وجود داشته است. مدل اصلی که مورد قبول اکثریت قرار گرفته منشأ اصلی انسانهای مدرن امروزی را بر اساس مهاجرت انسان های اولیه از آفریقا دانسته است. همان طور که در قسمتهای پیشین این مقاله ذکر شد، انسانهای راست قامت در نخستین موج از مهاجرتهای بزرگ خود در حدود ۱٫۵ میلیون سال قبل، از آفریقا به سوی آسیا و سپس اروپا حرکت کردند. تصور بر این است که انسانهای امروزی از انسانهای راست قامت در آفریقا سرچشمه می گیرند.
انسانهای امروزی در موج دوم مهاجرت بزرگ در حدود ۱۰۰۰۰۰ سال پیش از آفریقا خارج شدند. انسانهای امروزی جایِ انسانهای راست قامتی را گرفتند که در موج اول به آسیا و اروپا مهاجرت کرده بودند. شواهد مولکولی از این جدول زمانی فرگشتی پشتیبانی می کنند. یکی از روشهای مطالعه منشاء انسانهای امروزی، بررسی DNA میتوکندریایی از جمعیتهای سرتاسر دنیا است. از آنجایی که جنین از تخمِ حاوی میتوکندری مادر رشد می کند، DNA میتوکندریایی بطور کلی در فرایند سیر مادری نقش دارد. جهش در این DNA میتواند برای تخمین جدول زمانی واگرایی ژنتیکی مورد استفاده قرار بگیرد.
شواهد و قرائنِ بدست آمده نشان می دهند که همۀ انسانهای امروزی DNA میتوکندریاییشان را از جد مشترکی به ارث بردهاند که تقریبا ۱۶۰۰۰۰ سال قبل در آفریقا زیست می کرد. یکی دیگر از روش های مطالعهی مولکولی فرگشت انسان، بررسی کروموزوم Y است که از پدر به پسر انتقال پیدا می کند. این شواهد گویای آن است که همۀ انسانهای مذکر امروزه یک کروموزوم Y از یک مرد به ارث بردهاند که تقریبا ۱۴۰۰۰۰ سال پیش در آقریقا زندگی می کرده است.
این نظریه که انسانها دارای یک منشأ هستند در کتاب «تبار انسان، انتخاب طبیعی در ارتباط با جنیست توسط چارلز داروین منتشر شده است. این نظریه تا سال ۱۹۸۰ میلادی مورد قبول واقع نشد، تا اینکه در سال ۱۹۸۰ میلادی بر اساس مطالعه DNA روشهای امروزی و نیز با شواهد بدست آمده انسانشناسی زیستی مطابقت پیدا کرد. بر اساس شواهد بدست آمده از فسیلها و آزمایشات ژنتیک، انسان خردمند باستانی در آفریقا و به آنتومیک انسان مدرن امروزی در طی سالیان فرگشت یافتند.
در سال ۲۰۱۷ میلادی، فسیلهایی در جبل ایرهود (مراکش) پیدا شدند که نشان میدهند ممکن است فرگشت انسان خردمند در حدود ۳۰۰ هزار سال پیش بوده و همچنین دیگر شواهدی وجود دارد که نشان میدهد ممکن است انسان خردمند در ۲۷۰ هزار سال پیش آفریقا را ترک کرده است. امروزه دانشمندان با مدل تک منشأیی بودن انسانها در آفریقای شرقی اتفاق نظر دارند. با این حال، یافتههای جدید از ژنومهای کامل نئاندرتال این فرض را ایجاد میکند که برخی از انسانهای مدرن امروزی دارای ژنهای مشترکی با برخی ژنهای نئاندرتال هستند. فردی که این مطالعه را انجام داده گفتهاست که یافتههای آنان با ترکیب بالای ۴٪ از نئاندرتال در برخی از جمعیتها مطابقت دارد. اما در همان مطالعه نیز گفته شد که ممکن است دلایل دیگری برای اشتراک ژنهای انسان امروزی با ژنهای باستانی وجود داشته باشد.
ترجمه: منصور نقیلو/ سایت علمی بیگ بنگ منابع: lumenlearning.com , abc.net.au
روستای بادیس بادیز خیزش باد مطلبی کوتاه و خواندنی از روستای بادیس یا بادیز و روستاهای اطراف، که همگی از دل تاریخ کهن ایران هستند، با نامهایی معنادار از دوران کهن ایران.
روستای بادیس بادیز خیزش باد
پیش نویس
روستای بادیس بادیز خیزش باد مطلبی کوتاه و خواندنی از روستای بادیس یا بادیز و روستاهای اطراف، که همگی از دل تاریخ کهن ایران هستند، با نامهایی معنادار از دوران کهن ایران.
تصویر گوگل ارت روستای بادیس بادیز خیزش باد، عکس شماره 4887.
روستای بادیس بادیز خیزش باد
روستای بادیس بادیز خیزش باد
روستای بادیز یا با آوای دیگر بادیس، به معنی محل خیزش باد. بادیز از همین بادها گرفته شده، بادهایی که عطر تاریخ دارند، اینجا سرزمین بادهاست، جایی است که می شود با توربینهای باد بیشترین انرژی تجدید پذیر را تولید کرد و شکوفایی اقتصادی آورد.
در هر زمانی از سال ناگهان بادهای عظیم از پشت کوهها شروع به وزیدن میکنند، و باز می ایستند. سبلوئیه در کنار آن شاید سربیلو باشد. سرمور، بیل آباد، ده یعقوب، از دیگر مکانهای کنار آن هستند.
روستای بادیس بادیز خیزش باد
بیل آباد
بیل آباد که از بی و آباد تشکیل شده و از نامهایی است، که براحتی یاد بی بی و عبادتگاه های بانو و دختر می افتیم. بیل آباد از مکانهای با قدمت بادیز است، که هر ساله در ماه محرم مراسم علم بندان با شکوهی برگزار میشود، و هزاران نفر در این روز کنار هم جمع میشوند. درست مانند همان عبادتگاه های بی بی و دختر و بانوی آب و باد و خاک.
ــ بیل آباد = بی + ل + آباد = ابادی وابسته به بی بی.
روستای بادیس بادیز خیزش باد
سرمور
سرمور یا سر مر که ریشه یابی و معنی واژه آن بدرستی مشخص نیست. بنظر من ابتدای عبادت و برکت است.
ــ سر مور = سر مر = سر + مور یا مر.
ــ مور = برکت و یا مر = مانند مرند، مرزن، مراغه = جایگاه دارای عبادت.
تصویر مسعود ایزدی در کنار جوی آب برآمده از قنات بادیس.
تصویر چنارهای قدیمی بادیس، که محل مناسبی برای نشستن ایجاد کردند.
. . . ادامه دارد و بازنویسی میشود . . .
...............
برچسبها: روستای بادیس، روستای بادیز، خیزش باد، بیل آباد، سرمور، مسعود ایزدی.
.............