هواداران تارنمای ارگ ایران

هواداران تارنمای ارگ ایران

مجموع نظرات و مقالات هواداران تارنمای ارگ ایران
هواداران تارنمای ارگ ایران

هواداران تارنمای ارگ ایران

مجموع نظرات و مقالات هواداران تارنمای ارگ ایران

تاریخمندی و اندیشه ورزی در ایران

تاریخمندی و اندیشه ورزی در ایران لازم است برای درک درست از تاریخ ایران دانسته شود،  روزانه اخبار و اطلاعاتی می شنویم،  که خبر از نیاز اندیشه ورزی و تاریخمند شدن در ایران می دهد. 
تاریخمندی و اندیشه ورزی در ایران
پیش نویس
      تاریخمندی و اندیشه ورزی در ایران لازم است برای درک درست از تاریخ ایران دانسته شود،  روزانه اخبار و اطلاعاتی می شنویم،  که خبر از نیاز اندیشه ورزی و تاریخمند شدن در ایران می دهد.  حوادث سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و اداری و غیره در ایران،  نشان از ضعف شدید این مهم دارد.
      هریک از ما در کارهای عادی و روزمره خودمان با عدم توجه بفکر روبرو هستیم،  چه از جانب خودمان و یا دیگر کسانی،  که با آنها برخورد داریم.  اگر کمی دقت و هوش داشته باشیم،  متوجه این کمبود می شویم،  و اگر هیچ نداشته باشیم،  که هیچ،  یا حداقل هر اتفاق را بگردن این و آن می اندازیم،  و از آن بدون تحلیل و تعلیل می گذریم.
تاریخمندی و اندیشه ورزی در ایران
تصویر انوش راوید در رصد خانه مراغه،  در اینجا،  عکس شماره ۳۵۲۱.
تاریخمندی و اندیشه ورزی در ایران
لوگو تاریخمند و اندیشه ورز شوید،  عکس شماره ۱۶۰۷.
این برگه پیوست لینک زیر است:
تاریخمندی و اندیشه ورزی در ایران
دشمنی با اندیشه
      پرسش مهم:  چرا امیر کبیر را در ایران دفن نکردند؟
      امیر کبیر صدر اعظم ایران در زمان ناصرالدین شاه قاجار،  که با دسیسه هاى یک سرى وطن فروش در حمام فین کاشان به قتل رسید،  در شهر کربلا به خاک سپرده شد.
      اینکه چرا او را به کربلا بردند،  سوال است،  و احتمالا برای دور ماندن مردم از مزارش و جلوگیرى از تبدیل آن به میعادگاه مظلومان،  او را از ایران و ایرانى دور کردند.
      اما چیزی که بیش از همه مایه شرمندگیست،  این است که اکثر قریب به اتفاق ایرانیها نمى دانند مزار این اسطوره تاریخ کجاست.
      امروزه با سفرهای متعدد مردم به عراق و کربلا جاى بسى تاسف است،  که حتى یکى از کسانی که از عراق بر میگردد نمیداند که امیر کبیر هم در آنجا دفن بوده.
      آیا فکر نمى کنید که همین عراقیها به ما خواهند خندید که چطور مردى رو که بسیارى از داشته هاى امروزمان را مدیون او هستیم فراموش کردیم؟!
      ۱۶۸ ﺳﺎﻝ ﭘﯿﺶ ﻧﺨﺴﺘﯿﻦ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﻭﺍﮐﺴﯿﻨﺎﺳﯿﻮﻥ ﺑﻪ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﺍﻣﯿﺮﮐﺒﯿﺮ ﺁﻏﺎﺯ ﺷﺪ.  ﭼﻨﺪ ﺭﻭﺯ ﺑﻌﺪ ﺑﻪ ﺍﻣﯿﺮﮐﺒﯿﺮ خبر ﺩﺍﺩﻧﺪ بعضی از افراد صاحب نفوذ،  ﺩﺭ ﺷﻬﺮ ﺷﺎﯾﻌﻪ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ،  ﮐﻪ ﻭﺍﮐﺴﻦ ﺯﺩﻥ ﺑﺎﻋﺚ ﻭﺭﻭﺩ ﺟﻦ ﺑﻪ ﺧﻮﻥ ﻣﯽﺷﻮﺩ!
      ﺍﻣﯿﺮﮐﺒﯿﺮ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﺩﺍﺩ ﻫﺮ ﮐﺴﯽ ﻭﺍﮐﺴﻦ ﺁﺑﻠﻪ ﻧﺰﻧﺪ،  ﺑﺎﯾﺪ ﭘﻨﺞ ﺗﻮﻣﺎﻥ ﺟﺮﯾﻤﻪ ﺑﭙﺮﺩﺍﺯﺩ.  ﺍﻣﺎ ﻧﻔﻮﺫ ﺳﺨﻦ افراد ﻧﺎ ﺁﮔﺎﻩ در ﻣﺮﺩﻡ ﺑﯿﺷﺘﺮ ﺑﻮﺩ.  ﭘﻮﻟﺪﺍﺭﻫﺎ ﭘﻨﺞ ﺗﻮﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﭘﺮﺩﺍﺧﺘﻨﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺁﺑﻠﻪﮐﻮﺑﯽ ﺳﺮﺑﺎﺯ ﺯﺩﻧﺪ.  ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﻧﯿﺰ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﻫﺎ ﭘﻨﻬﺎﻥ می ﺸﺪﻧﺪ.
      ﭘﺲ ﺍﺯ ﻣﺪﺗﯽ ﭼﻨﺪین ﻧﻔﺮ ﺍﺯ ﺁﺑﻠﻪ ﻣﺮﺩند،  و ﺍﻣﯿﺮﮐﺒﯿﺮ ﺷﺮﻭﻉ ﺑﻪ ﮔﺮﯾﺴﺘﻦ ﮐﺮﺩ.  ﻣﯿﺮﺯﺍ ﺁﻗﺎﺧﺎﻥ ﺁﻫﺴﺘﻪ ﺑﻪ ﺍﻣﯿﺮ ﮐﺒﯿﺮ ﮔﻔﺖ:  ﻭﻟﯽ ﺍﯾﻨﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﺩﺭ ﺍﺛﺮ ﻧﺎﺩﺍﻧﯽ ﻣﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ.  ﺍﻣﯿﺮ ﮐﺒﯿﺮ ﮔﻔﺖ:  ﻣﺴﺌﻮﻝ ﻧﺎﺩﺍﻧﯿﺸﺎﻥ ﻧﯿﺰ ﻣﺎ ﻫﺴﺘﯿﻢ.  ﺍﮔﺮ ﻣﺎ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﮐﺎﻓﯽ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﺳﺎﺧﺘﻪ ﺑﻮﺩﯾﻢ،  جاهلان ﺑﺴﺎﻃﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﺟﻤﻊ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ .
      این تنها روزی نبود که امیرکبیر گریست،  ایشان هزار و صد و هشتاد و هشت روز نخست وزیری خود را،  هر شب از جهل و خرافات مردم استعمار زده ایران گریست.  امیرکبیر برای انجام تمام اصلاحات خود،  که در کتاب امیرکبیر فریدون آدمیت نوشته شده،  بسیار گریسته و خون دل خورده است.
      امیرکبیر و "میجی" امپراتور ژاپن،  برنامه اصلاحات خود را همزمان آغاز کردند.  برنامه اصلاحات امیرکبیر بسیار مفصل تر از میجی بود.  مردم ژاپن با میجی همراهی کردند،  مطالعه کردند،  کار کردند،  منافع مردم را برمنافع خود برتری دادند،  تا امروز ژاپن سومین کشور دنیا از نظر اقتصادی و بهترین کشور دنیا در تمام پارامترهای زندگی باشد.
      لکن مردم ایران با جهل و خرافات بسیار عمیق،  بر اثر نفوذ کارگزاران وعوامل استعمار،  1188 روز امیرکبیر را گریاندند.  سالانه ۳۰ میلیون نفر از مردم ژاپن به آرامگاه میجی در توکیو می روند،  و از اصلاحات او سپاسگزاری می کنند.  ولی مردم ایران حتی نمی دانند،  که آرامگاه امیرکبیر روبروی صحن امام حسین در کربلاست.
      در سال ۱۳۹۳ بیش از ۳۰ میلیون نفر از مردم ایران از کربلا بازدید کرده اند،  ولی اصلا سری به آرامگاه امیرکبیر،  که درست در حجره جنوب شرقی روبروی صحن امام حسین است نزده اند.  این درصورتی است،  که قبل از نفوذ استعمار و امپریالیسم مردم ایران در طول تاریخ معرفت و دانایی بسیار داشتند،  این را آثار تاریخی ایران می گوید.
تاریخمندی و اندیشه ورزی در ایران
آگاهی دانش اطلاعات ذهنیت
      "تاکنون همه چیز گفته شده است،  لیکن چون گوش شنوایی نیست،  همواره باید از نو آغاز کرد."  (آندره ژید)
      آیا براستی گوش شنوایی نیست؟  یا هست،  ولی نسبت به پیام و سخن ما ناشنواست.  آیا اشکال در فرستنده پیام است،  و یا در گیرنده است؟  آیا مسئله در نوع و محتوای پیام است،  و یا در شکل و فرم آن است؟  و یا در شیوه انتقال است؟
      بارها دربار آگاهی نوشتم،  که آگاهی چیست و چگونه نشر می یابد،  و چطور به مصرف کننده می رسد.  درباره آگاهی واقعی و آگاهی کاذب،  تفاوت آگاهی با دانش و اطلاعات در تارنمای ارگ ایران زیاد نوشتم.  نوشتم مصرف کننده آگاهی چه کسانی هستند.  درک آگاهی،  فقط نزد آگاهی کسب کننده مطرح می شود.
      یکی از پرهزینه ترین بخش‌های جامعه،  آموزش و تربیت به معنی عام کلمه،  یعنی انتقال آگاهی‌ها و پیام‌ها و اطلاعات حیاتی به افراد جامعه است.  مانند:  دانش آموز و دانشجو،  کارگر و کشاورز،  کلاً تمام مردم.  سطح دانش و اطلاعات،  و چگونگی کسب ذاتی و طرحی آگاهی توده مردم تفاوت دارد.
      هزینه های مختلف برای آموزش آگاهی،  و سطح لازم دانش و اطلاعات اقشار متفاوت است.  بسیار وقتها مقدار تلاش برای این منظور پاسخ و بازده مناسب ندارد،  یا نتیجه لازم بدست نمی آید،  زیرا تفاوت آگاهی با دانش و اطلاعات تشخیص داده نمی شود.
      کسی که در ذاتش درک از آگاهی نیست،  خود بخود نمی تواند دانش و اطلاعات مختلف را تجزیه و تحلیل کند،  و از آنها آگاهی بدست آورد. اینگونه افراد خود بخود هر موضوعی،  که با مقدار دانش آنها اختلاف داشته باشد، غیر قابل قبول می دانند،  و با آن مبارزه می کنند.
      باید سعی نمود دانش و اطلاعات از آگاهی و تعریف انواع آگاهی را بالا برد،  تا در نهایت بینش تغییر کند،  و دید واضح تری از اطراف و جهان نمایان شود.
تاریخمندی و اندیشه ورزی در ایران
تاریخ سازان
      در بخش اول کتاب هیجدهم برومرلویی بناپارت، ص یازده:
      مردم تاریخ خود را می سازند،  ولی نه آن گونه که دلشان می خواهد،  یا در شرایطی که خود انتخاب کرده باشند.  بلکه در شرایط داده شده ای که میراث گذشته است،  و خود آنان به طور مستقیم با آن درگیرند.
      بار سنت همۀ نسل های گذشته با تمامی وزن خود بر مغز زندگان سنگینی می کند،  و حتی هنگامی که این زندگان گویی بر آن می شوند،  تا وجود خود و چیزها را به نحوی انقلابی دگرگون کنند،  و چیزی یکسره نو بیافرینند.
   نظر انوش راوید:  شرایط و ضوابط و قواعد بازی در جامعه و سیاست و اقتصاد را ما انتخاب و تعیین نمیکنیم.  وضع موجود،  تحمیل تاریخی گذشته است،  که در ذهن و جامعه و اقتصاد،  بما در حال رسیده است.  یعنی نمیتوان سرنوشت را به دلخواه خود بسازیم،  زیرا آنچه که ما داریم،  میراث گذشته است.  آنچه را که ما سعی داریم بسازیم و یا تغییر دهیم،  سرنوشت آیندگان می شود.  چه بسا آنچه که ما از تاریخ با دریافت از گذشتگان،  دوباره سازی کرده،  یا تغییر داده ایم،  بدرد آینده نخورد.  این گردش اجبار تاریخ بمردم است.
تاریخمندی و اندیشه ورزی در ایران
داریوش شایگان
      ضمن ابراز تأسف از درگذشت داریوش شایگان،  و عرض تسلیت به بخشی از جامعه علمی و فلسفی کشور.  یکی از دوستان نوشته ای از این فیلسوف ایرانی فرانسوی نیمه دوم قرن بیست،  بنام چند گانگی فرهنگی برایم ارسال کرد.  این دوست عزیز در این جزوه اشاره به متن زیر از این فیلسوف داشت، در زیر پاسخ می دهم.
      داریوش شایگان در چندگانگی فرهنگی نوشته است:
      ما امروز دیگر چیزی بنام تاریخ هندی و چینی ژاپنی یا ایرانی نداریم.  منظورم تاریخ ویژه و مستقل از شبکه جهانی است.  زیرا از این پس فقط یک تاریخ جهانی وجود دارد.  می توان گفت که پس از انقلاب فرانسه و حماسه ناپلئون تاریخ جهانی می شود.  یعنی هنگام طرح برنامه ای جهانی که متمدن کردن دیگران را رسالت خویش می دانست،  و به میانجی جنگ های استعماری به تمامی قاره ها سرایت کرد،  و کلیه منظرهای فرهنگی جهان را تحت تأثیر قرار داد،  و در تمام تمدنها رسوخ کرد.
      باید صریحاً گفت،  که از این زمان به بعد برنامه وسیع مدرنیته، آداب و رسوم مردم را تحت تأثیر قرار داد،  هر چند در زمینه اعتقادات و سنن با مقاومت هایی روبرو شد،  که چیزی جز ستیزهای مرتجعانه نیست.  در نتیجه در دوران ما دیگر مراکز بزرگ تعیین ارزشها وجود ندارند،  فقط مراکز اقتصادی مانند نیویورک لندن و توکیو وجود دارند....
   پاسخ انوش راوید:  تاریخ یک علم است مانند همه علوم،  در این باره در وبلاگ توضیح زیاد نوشتم،  و علم هیچ وقت تمام نمی شود،  و همیشه تازه و اول راه است.  برای بررسی تاریخ نیازمند است،  از نقطه ای و تاریخی شروع کرد،  از هزاره ها و سده ها.  بهمین جهت همیشه،  تاریخ حتی برای یک روستای کوچک هم وجود دارد،  چه برسد به کشورهای بزرگ.
      البته اگر ما بخواهیم تاریخ را از دوران قرون سرمایه داری آغاز کنیم،  تاریخ سرمایه داری قرون جدید خود تاریخ دیگری است،  منظور شایگان این است.  فقط او در این چند خط می خواهد بگوید نویسنده استعماری از تاریخ و علم کم می داند،  یا اینکه ایرانی و کشورهای تاریخی دیگر باید با تاریخ خود خداحافظی کنند.
      می گوید حماسه ناپلئون و رسالت متمدن کردن جهان.  اینکه ناپلئون را حماسه و دارای بار تمدن می داند،  نشان می دهد که از تاریخ سرمایه داری و تاریخ تمدن یا هیچ نمی داند،  یا خود را بفروش فرانسه رسانده است.  تمدن در زمان و مکان تعریف خاص دارد،  و ناپلئون و یا جنگهای استعماری نیز تعریف های خود را دارند،  و نمی توان آنها را با هم یکی دانست.
      رشد و تکامل تاریخ اجتماعی متفاوت از دید نویسندگان استعماری است،  اینگونه نویسندگان تمام جهان را فاقد تمدن،  و استعمار گران را ناجی جهان و آورندگان تمدن می دانند.  جنگهای استعماری را بین تمدن و عقب افتادگی می گویند.  سپس جهان را در نوع اقتصاد سرمایه داری نیمه دوم قرن بیست می بینند.
در این باره بپرسید و نظر دهید.
تاریخمندی و اندیشه ورزی در ایران
آثار افتخار ایرانیان
سنگ نگاری منطقه باستانی میرملاس کوهدشت
   تصویر سنگ نگاری منطقه باستانی میرملاس کوهدشت،  قدیمی ترین دیوارنگاری های ایران.  عکس شماره ۸۹۱۶.
      اما افتخار بزرگتر برای ایرانیان این است،  که آقای اکبر رحیمی در سال ۹۷ از اینجا بازدید کردند،  و اسم خودش رو بر روی آن نوشتند،  تا آیندگان فراموش نکنند!!  احمد، ستار، آرش و سینا و... با تلاش زیاد جایی رفتند،  که بز کوهی هم نمیرود،  تا گند بزنند به این اثر تاریخی.
      این خرابکاری همان داستان نفوذ استعمار و امپریالیسم در ایران است،  که در بالا و خیلی جاهای دیگر تارنمای ارگ ایران توضیح دادم.
تاریخمندی و اندیشه ورزی در ایران
روز جهانی آزادی مطبوعات
روز جهانی آزادی مطبوعات
تصویر روز جهانی آزادی مطبوعات،  عکس شماره ۸۷۷۳.
      روز جهانی آزادی مطبوعات یک رویداد سالانه است،  که در ۳ مه، برگزار می‌شود.  این روز توسط یونسکو نامگذاری شده‌ است.
      مجمع عمومی سازمان ملل متحد در ۲۰ دسامبر ۱۹۹۳ میلادی در چهل و هشتمین اجلاس خود طی مصوبه ۴۳۲/۴۸،  روز سوم ماه مه هر سال را به‌عنوان «روز جهانی آزادی مطبوعات» اعلام کرد.  این موضوع از قطعنامه مصوب همایش عمومی یونسکو در سال ۱۹۹۱ میلادی تحت عنوان «ارتقای آزادی مطبوعات در دنیا» که جراید آزاد، فراگیر، و مستقل را به عنوان یکی از اجزای ضروری جامعه دموکراتیک تلقی کرده، نشأت گرفت.
   آزادی رسانه و مطبوعات،  همانند یک ضمانت نامه از جانب دولت‌ها به رسانه‌های عمومی،  در مقابل مواجهه با روندهای محدود کننده ابراز نظر در جوامع می‌باشد،  که حقوق قانونی رسانه‌ها و همچنین مراجع رفع اختلاف بین رسانه‌ها و شاکیان را مشخص می‌کند.  این حقوق در بسیاری از کشورها به صورت قانونی و در چهارچوب قوانین اساسی آن کشور تعبیه شده ‌است،  تا از آزادی مطبوعات حمایت به عمل بیاید.
   خطرناک در این قرن ــ  هنوز در این قرن،  در تعدادی از کشورها،  وضعیت آزادی مطبوعات کاغذی و مجازی٬  تحت فشار حاکمیت ها هستند،  و خطرناکترین مناطق برای نویسندگان و خبرنگاری می‌باشند.
   جالب:  دیگر مطبوعات به شکل کلاسیک قرن بیست نیستند،  شبکه های اجتماعی مانند،  تلگرام و اینستاگرام و امثال،  هم مطبوعات هستند،  و این مطبوعات قرن جدید زمان مطالعه ایرانیها را که پائین ترین در جهان بود،  به بالاترین رساند.
 سنگهای نیمه منظم
تصویر از سنگهای نیمه منظم،  عکس شماره ۸۸۱۶.
   پرسش از عموم:  بنظر شما این عکس یک اثر تاریخی بوده یا همینجوری و طبیعی است؟
تاریخمندی و اندیشه ورزی در ایران
آماده سازی هفت آبان
      بمنظور مراسم و جشن هفت آبان در اینجا،  لازم است آمادگی هایی داشت و آگاهی هایی رساند،  بدین منظور از عزیزان که در این زمینه کار می کنند،  می خواهم طرح و نظر و برنامه،  و مهمتر،  مانیفست تدوین نمایید،  و جهت انتشار در ارگ ایران ارسال نمایند.
      عدم داشتن کار اصولی،  مراسم هفت آبان چیز جالب و سازنده ای نمی شود،  و مورد سوء استفاده دشمنان تاریخ ایران و ایرانی قرار می گیرد.  باید سعی نمود،  حرکت های ناسیونالیسم ایرانی،  دقیق و علمی،  و بدور از بنیاد گرایی باستانی و باستان پرستی باشد.
تاریخمندی و اندیشه ورزی در ایران
تعریف مانیفست
      مانیفست یا سیاست نامه،  بیانیه یا سند تدوین شده ای است،  که یک تشکیلات اجتماعی و یا حزب سیاسی منتشر می‌کند.  در این سند برنامه‌ها و هدف‌هایی را  مشخص می‌کنند،  که لازمه کار و قدرت و آینده آن نیرو است.
      معمولاً مانیفست تعیین کنندهٔ خط مشی‌ها و اصول و عقاید پیشروان یک کار جمعی،  در سبک یا مکتب،  و یا پندار و کردار و گفتار به شمار می‌آید.  در ایران گروه های اجتماعی و سیاسی و اقتصادی،  چندان کاری به مانیفست ندارند،  و با شیوه های غیر سیاست گذاری علمی،  حرکت و کار می کنند.
تاریخمندی و اندیشه ورزی در ایران
راسیسم و فاشیسم
      به احتمال زیاد همه تعریف راسیسم و فاشیسم را می دانید،  اما کمتر به ترکیب این دو اهمیت داده شده است،  بیشترین توجه به این ترکیب در انتخابات آمریکا و پیدایش ترامپ،  و در انتخابات فرانسه و رای بالای ماری لوپن شنیده و گفته شد.  ما در ایران نیز یک قدرت سیاسی پنهان بدون تعریف و تحلیل و بدون سازمان یافتگی داریم،  که تمام نشان های راسیسم فاشیسم را در خود دارد.
      تعریف ساده آن می شود ایجاد جو نژاد گرایی از طریق فاشیسم،  امروزه با وجود وسایل ارتباط جمعی از قبیل رادیو و تلویزیون و اینترنت،  امکان گسترش این دید نیز مانند بسیار موارد دیگر زیاد شده است.
      درباره راسیسم و فاشیسم ایران،  هیچ تعریف از دانشگاهی و مراجع علمی ارائه نشده است،  و این دلیل بر نبود آن نیست،  دلیل بر عدم دقت در بحث های علمی اجتماعی ایران است.  حتی بسیار دیده ام خیلی ها ناسیونالیسم ایرانی را در تعریف راسیسم و فاشیسم می گویند،  یعنی می پندارند ناسیونالیسم ایرانی،  همان راسیسم و فاشیسم ایرانی است.
      درصورتیکه این دو تعریف کاملاً متفاوت و مغایر یکدیگر هستند.  ناسیونالیسم ایرانی بر پایه دمکراسی و دانش و بینش های نوین و برابر با قوانین علمی است،  ولی راسیسم و فاشیسم بر پایه پوپولیسم و ایجاد جو تحریک آمیز در جامعه بمنظور دستیابی به اهداف خاص است.
      یکی از مهمترین کارهای راسیسم و فاشیسم،  که تقریباً در تمام کشورها و منجمله ایران وجود دارد،  ایجاد تاریخ سازی و گفتن و نوشتن درباره اجحاف و ظلم و ستم های تاریخی به ملت،  و تقاضای انتقام گیری از تاریخ و سرنوشت ساخته شده است.  درصورتیکه ناسیونالیسم ایرانی،  هیچ وقت چنین برخورد پوپولیستی با مسائل و منجمله تاریخ ندارد،  و همه موارد را به دانش و بینش های علم جدید می سپارد.
      راسیسم و فاشیسم سعی می کند و می خواهد،  که همه با دانش و بینش او هم عقیده باشند،  و براحتی غیر هم عقیده را به نوعی دشمن می شمارد،  که باید نابود شود.  اما،  ناسیونالیسم ایرانی،  بشدت با ایجاد و تأسیس انجمنها و حزبها و سندیکا های مختلف موافق است،  و همه را برای برپایی و حفظ و نگهداری  محیط دمکرات و دمکراسی تشویق می کند.
      راسیسم و فاشیسم در داستانهای تاریخی،  منجمله حمله اعراب به ایران درک و بینش خود را کامل نشان می دهد،  اگر وبلاگهای آنها را بخوانید،  با جو سازی و دروغ پراکنی های بدون سند و مدرک تاریخی،  با تمام قدرت اعراب را دشمن می شمارند،  که باید از آنها انتقام گرفت،  و هر ایرانی نیز که این حمله را دروغ می شمارد،  براحتی و با اهانت دشمن،  و هم دست اعراب خطاب می کنند.
      اما،  ناسیونالیسم ایرانی می گوید،  تاریخ یک علم است،  و باید با آن مانند تمام علوم برخورد کرد،  و باید از جو سازی های پوپولیستی برای تاریخ در اجتماع خود داری نمود.
      راسیسم و فاشیسم ایرانی فاقد سیاست نامه یا مانیفست تدوین شده است،  آنها درکی از تعریف راسیسم و فاشیسم ندارند،  فقط بازمانده های سیاست گذاری های استعمار،  در منطقه خاورمیانه را پی گیری می کنند.  در آن سیاست استعماری می خواستند ملت های خاورمیانه رو در روی یکدیگر قرار بگیرند،  بدون اینکه دلیل و تعریف آنرا دانسته باشند.
      بهترین ابزارشان تاریخ نویسی استعماری بود،  که با دروغ در تاریخ،  مایع و مطالبی برای راسیسم و فاشیسم ایجاد کرده و می کنند.  مانند مستند های تاریخ جهان،  که هم اکنون از تلویزیون بی بی سی پخش می شود.  اما ناسیونالیسم ایرانی برخورد علمی با هر موضوعی دارد،  و متوجه سیاست گذاری های استعماری و تاریخ نویسی استعماری می شود،  و در دام آنها نمی افتد.
      عزیزان تعریف مکتب های سیاسی و اجتماعی را بدانید،  و آنها را با یکدیگر اشتباه نکنید،  و اشتباه در تعریف مکتبها توسط دیگران را گوشزد نمایید.  درصورت درست ندانستن،  و نداشتن تعریف برای یک بینش،  ممکن است دچار اشتباه شد،  این اشتباه برای رهبران احزاب و گروه های اجتماعی گران تمام می شود،  که خود بخود و در نهایت بضرر ملت ایران می گردد.  جهت اطلاع بیشتر،  کلمات کلیدی متن فوق را در جستجو های وبلاگ ارگ ایران بیابید،  و پیگیری نمایید و بپرسید.
طرحهای راسیسم و فاشیسم ایرانی
   تصویر نمونه ای از طرحهای راسیسم و فاشیسم ایرانی.  در وبلاگهای راسیسم و فاشیسم ایرانی امثال این طرح زیاد دیده می شود،  عکس شماره ۸۶۹۸.
تاریخمندی و اندیشه ورزی در ایران
تکه هایی از راسیسم و فاشیسم ایرانی
    چند جمله نمونه زیر از وبلاگهای راسیسم و فاشیسم ایرانی است،  که  معمولاً همه از روی یکدیگر کپی شده و می شوند،  و همه در یک نوع شیوه هستند،  و همه آنها نیز نام اصلی نویسنده خود را نمی نویسند،  معمولاً اسیر توهم هستند،  که کار مهمی می کنند،  و برایشان خطر دارد،  که نام خود را بنویسند.
  ــ  این نخسین بار در تاریخ بشریت بود،  که زنان و مردان ایرانی توسط عربان قتل عام می شدند.
  ــ  در سال ۶۳۶ میلادی اعراب به ایران حمله کردند.  بسیاری از ما درباره جنایت  اعراب کم و بیش شنیده ایم.  کیست نداند تازیان با ما چه کردند. اما از اسناد و  جزئیات این وقایع بی‌ خبریم.
  ــ  آری باید بخاطر بلاهایی که اعراب بر سر نیاکان ما آوردند خون گریست.
  ــ  جالب است که عده ای که یقینا حاصل تجاوز همین اعراب هستند،  می گویند که اعراب هم در حمله به ایران کشته داده اند!  بنگرید که یک ملت تا چه حد می تواند در جهل و جنون غرق شود،  که از متجاوزین به خاک و ناموس خود دفاع و برایشان مظلوم نمایی هم  بکند!  در نظر این افراد ایرانیان حتی نباید با آن عربی که به قصد تجاوز به زنان و دخترانشان آمده مبارزه می کردند!  در واقع کسانی که چنین حرف هایی را می زنند دارند به حرام زاده بودن و عرب زاده بودن خود افتخار می کنند.
  ــ  زرینکوب رفتار اعراب با ایرانیان را «مضحک، شگفت‌انگیز، و ظالمانه» خوانده و اعراب را مردمانی «خشن و ساده دل» می‌داند،  و می‌نویسد که بجز کسانی که بشدت تحت تأثیر تعالیم اسلامی قرار گرفته بودند،  بقیه نسبت به اعراب احساس کینه و نفرت داشتند.
       براحتی اینگونه نوشته ها را در وبلاگ های راسیسم و فاشیسم ایرانی می بینید،  و دقت کنید سفارش می کنم دقت کنید،  این نوع نوشته ها از یک شخص ناسیونالیسم ایرانی نیست،  این نوشته ها فقط و فقط در جهت کار پوپولیستی راسیسم و فاشیسم ایرانی است.
   توجه:  با فاشیسم و راسیسم و مکاتب ترکیبی و وابسته به آنها مبارزه کنید،  و به جهان نشان دهید،  که ناسیونالیسم ایرانی برای انسان و علم،  ارزش قائل است،  و تمام ملتها و کشورها را دوست می داند،  و خواهان بهترین روابط انسانی و علمی است.  ثابت کنید ناسیونالیسم ایرانی هرگز به راسیسم و فاشیسم ختم نمی شود،  و بشدت مخالف برنامه ها و مکاتب و بینش های ضد انسانی است.
 نگاره میترایی در اروپا
   تصویر نگاره میترایی در اروپا،  طرح پهلوانی دارد مانند بیستون،  که به اشتباه می گویند هرکول است،  در واقع هرکول نیست،  یک کار میترایی اشکانی در اینجا است،  عکس شماره ۴۷۸۲.
 ...............
   برچسبها:  تاریخمندی اندیشه ورزی، دشمنی با اندیشه، داریوش شایگان، تعریف مانیفست، راسیسم و فاشیسم، ناسیونالیسم ایرانی، انوش راوید.
.............
تاریخمندی و اندیشه ورزی در ایران
مستند های مربوط
مستند های بیشتر را در آپارات وبسایت ارگ ایران ببینید،  لینک آن در ستون کناری
 نماهنگ عکسهای موزه عصارخانه شاهی اصفهان، مشروح در http://arqir.com/379
............................
    توجه ۱:  اگر وبسایت ارگ ایران به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  تارنمای انوش راوید،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبسایت و عکسها و مطالب را بیابید.  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبسایت بهره می برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است.
   توجه ۲:  جهت یافتن مطالب،  یا پاسخ پرسش های خود،  کلمات کلیدی را در جستجو های ستون کناری ارگ ایران بنویسید،  و مطالب را مطالعه نمایید.  در جهت دانش مربوطه این تارنما،  با استراتژی مشخص یاریم نمایید.
   توجه ۳:  مطالب وبسایت ارگ ایران،  توسط ده ها وبلاگ و تارنمای دیگر،  بصورت خودکار و یا دستی کپی پیس می شود،  از این نظر هیچ مسئله ای نیست،  و باعث خوشحالی من است.  ولی عزیزان توجه داشته باشند،  که حتماً جهت پیگیر و نظر نوشتن درباره مطالب،  به ارگ ایران مراجعه نمایند:  در اینجا  http://arqir.com.
ارگ ایران   http://arqir.com
پرسشهای خود را ابتدا در جستجوهای تارنما بنویسید،  به احتمال زیاد پاسخ خود را می یابید
جهت آینده ای بهتر دیدگاه خود را بنویسید،  و در گفتگوهای تاریخی و جغرافیایی و اجتماعی شرکت کنید

ملیگرایی باستانگرایی نیست

ملیگرایی باستانگرایی نیست اصل مهمی در ملیگرایی است،  بسیاری فکر می کنند ملیگرایی باستانگرایی است،  درصورتیکه ملیگرایی تمام بود و نبود کشور را شامل می شود. 

ملیگرایی باستانگرایی نیست

پیش نویس

ملیگرایی باستانگرایی نیست اصل مهمی در ملیگرایی است،  بسیاری فکر می کنند ملیگرایی باستانگرایی است،  درصورتیکه ملیگرایی تمام بود و نبود کشور را شامل می شود.  بودهها در حال و نبودهها که در گذشته ها بودند.  در اصل ملی گرایی دفاع از دمکراسی و آزادی اندیشه و قلم است،  نه گفتن  نوشتن از رویاها و آرزوهای تاریخی و از دست رفته تاریخی.

ملیگرایی باستانگرایی نیست

تصویر انوش راوید در تخت جمشید،  عکس شماره 4881 .

ملیگرایی باستانگرایی نیست

لوگو در جهت علم باشید نه عقیده،  عکس شماره 1615.

این برگه پیوست لینک زیر است:

کلیک کنید:  تاریخ عشق به ملت و میهن

ملیگرایی باستانگرایی نیست

ملیگرایی باستانگرایی نیست

باستانی گرایی هم ملی گرایی نیست

مسعود رفیعی طالقانی

      هندوانه و آجیل شب یلدا را اگر وانهیم،  که البته در چنین روزگاری از کثرت دغدغه،  باید که چنین کنیم،  می‌توان از دریچه یلدا به مسائلی دیگر نگریست.

      حتی دوباره زاده ‌شدن خورشید و فرو افتادن شب ظلمانی،  که عده‌ای در دوران‌های مختلف آن را به استعاره ظلمت ظلم قلمداد کرده‌اند،  هم شاید تلقی‌ تکراری از یلدا شده باشد.  تلقی‌ تکراری از امیدهای موهوم که بی‌عملی و انفعال را توجیه کرده است،  به امید فردا‌هایی که شاید بیایند،  و حتی عمل بدون میانجی را.

      پس آن را هم به کناری می‌گذاریم،  و به موضوعی دیگر می‌پردازیم:  «اگر یلدا را به عنوان یکی از عناصر فرهنگ دیرین ایرانی در نظر بگیریم،  و فرهنگ را یکی از عناصر هویت ملی،  پس می‌توان از یلدا به سیاست راهی باز کرد،  زیرا هویت ملی گرچه گاهی وجودش مخدوش از آیین‌های متهاجم و سنت شده،  اما همان چیزی است که اگر نباشد،  حاکمیتی نمی‌تواند بود،  زیرا ملتی شکل نمی‌گیرد،  و سرزمین بی‌ملت،  برهوت است،  و ملت بی‌سرزمین،  ملت نیست!  بدین اعتبار می‌توانیم از پلی که از یلدای تاریخی به پهنه سیاست می‌زنیم،  به گفتمان‌های سیاسی برسیم،  که دو تای آن‌ها یکی باستان‌گرایی است،  و دیگری ملی‌گرایی،  و دست‌کم در همین تاریخ معاصر خودمان ببینیم،  که چه کسانی و چرا به این گفتمان‌ها متوسل شده‌اند،  و از آن استفاده یا سوءاستفاده کرده‌اند!

      روشن است همین حالا بسیاری این باور را دارند،  که باستان‌گرایی همان ملی‌گرایی است.  اما بینش علمی با پشتیبانی فاکت‌های تاریخی اثبات می‌کند،  که این دو،  گفتمان‌هایی متفاوت از یکدیگر بوده‌اند،  گرچه عناصر گفتمانی آن‌ها گاهی با یکدیگر منطبق بوده‌اند.

      روزگاری طولانی ملی‌گراها در ایران متهم به این بوده‌اند،  که به نبش قبر تاریخ پرداخته‌اند.  حال آن‌که، ملی‌گرایی در ایران،  جزو معدود گفتمان‌های سیاسی – اجتماعی بوده،  که همگام با چند گفتمان رایج دیگر،  امکان «سیاسی شدن» را فراهم آورده است،  آنچنان که امکان اید‌ئولوژی شدن خود را.

      ملی‌گرایی هم مانند گفتمان‌های دیگری چون اسلام سیاسی در ابعاد مختلف‌اش،  غرب‌گرایی،  گفتمان چپ و... در طول تاریخ معاصر ایران بی‌قراری خود را حفظ کرده،  چندی به قدرت رسیده و چندی به عزلت افتاده،  اما دست‌کم ماهیتی روشن و البته دموکراتیک داشته است.  در مصاف ملی‌گرایی،  مضاف بر گفتمان‌های دیگری که ذکر شد،  اما یک گفتمان بیشتر بی‌قراری کرده است،  و آن همان گفتمان باستان‌گرایی است.

      آنان که اتهام نبش قبر تاریخ را به پیشانی ملی‌گرایان چسبانده‌اند،  شاید ندانسته‌اند که اتفاقا این اتهام برازنده گفتمان باستان‌گرایی است،  که می‌کوشد خوف و خفت و خلا عقب‌ماندگی سیاسی-اجتماعی را با ماله باستان‌گرایی و افتخار به آنچه مثلا در چهار‌هزار سال پیش داشته‌ایم پر کند.  البته یک جریان پان‌ایرانیستی هم در این بین،  میان ملی‌گرایی و باستان‌گرایی ایستاده است.  این جریان بر این باور است که پان‌ایرانیسم برخلاف پان‌عربیسم، پان‌ترکیسم، پان‌اسلاویسم و... ماهیتی ابژکتیو (عینی) دارد،  که دارای واقعیت تاریخی است و آن پان‌های دیگر ماهیتی سوبژکتیو دارند،  و فاقد واقعیت تاریخی‌اند و بیشتر جست‌وجوهایی هستند برای دست یافتن به یک یوتوپیا.

      پان‌ایرانیست‌ها عقیده دارند سرزمین کهن ایران به معنای گردهمایی بزرگ سرزمین‌های ایرانی‌نشین،  در دوران هخامنشی برقرار بوده،  و با حمله اسکندر دچار تجزیه شده،  سپس با تشکیل دولت اشکانی دوباره تجمع یافته،  و با ورود اسلام به ایران چند پاره شده،  و آنگاه بار دیگر با برآمدن سلسله شیعی مذهب صفوی،  شمایی از شکل باستانی خود را یافته است،  گرچه دوباره در دوره قاجار اوضاع دیگرگون شده است.  به زعم آنان پان‌ایرانیسم دارای یک ماهیت تاریخی چند ‌هزار ساله است،  و با یورش بیگانگان گاه‌گاهی از هم گسیخته است.

      این عقیده میانی را اما اگر کنار بگذاریم،  باز سخن از دو گفتمانی است،  که در بالا گفته آمد.

      باستان‌گرایی، آنچنان که از نامش بر می‌آید گفتمانی است شورمند از میراثی که پیش‌تر‌ها داشته‌ایم؛  شکوه و اقتدار، تمدن و تربیت، قدرت و صلابت و فرمانروایی بر بخش وسیعی از جهان آن روزگاران.  این گفتمان، منظومه معنایی خود را پیرامون همین چند مفهوم شکل داده و نیروهای خود را در چارچوب همین منظومه، مفصل‌بندی کرده است.  بی‌قراری، اوج‌گیری و هژمونی این گفتمان، در طول تاریخ معاصر ایران به استثنای عصر مشروطیت،  از آغاز تا سال‌های پایانی حکومت رضاخان میرپنج و سپس در سال‌های دهه 50 خورشیدی و همزمانی با جشن‌های دو‌هزار و پانصد ساله و... بسیار مشهود بوده است.

      از این دو که بگذریم در سال‌های اخیر هم رد پای بازشکل‌گیری این گفتمان در برخی نهادها و تفکرات دیده می‌شود.  به نظر می‌رسد سوداگران قدرت در ایران،  هر گاه از ناکامی گفتمان‌های پیشینی اطمینان یافته و نیروهای اجتماعی را سرگردان می‌بینند،  در صدد بر می‌آیند تا طرحی نو دراندازند و نیروهای اجتماعی و مطالبات را مفصل‌بندی‌ تازه کنند،  پس به باستان‌گرایی رو می‌آورند.  زیرا ربط زیادی با فرهنگ اجتماعی و هویت ملی ایرانیان دارد،  و ذهن شهروند ایرانی را به خود جلب می‌کند.

      برای مثال وقتی رضاخان بساط حکومت قاجار را در ایران برچید،  یا بساط قاجار را به نفع او برچیدند،  بر چند گفتمان خشم داشت.  اولی گفتمان مشروطه و نمادها و نمایندگان اصول‌مندش بود و دیگری گفتمان اسلام سیاسی،  که خود این دو گفتمان هم با یکدیگر تضادی گاه آشکار و گاه پنهان داشتند.  ایران اما در آن دوران تشنه امنیت، تمرکز، اقتدار و پیشرفت بود و با این اوصاف بود که رضاخان بر مسند قدرت نشست و حاکمیت خود را بر گفتمان باستان‌گرایی استوار کرد،  اگرچه روشنفکران سابقا مشروطه‌خواه که پیشتر از وی حمایت کرده بودند،  طالب گفتمانی یکسره سکولار و غرب‌گرا بودند،  و داد دیکتاتوری منور سر می‌دادند و گفتمان اسلام سیاسی هم گوشه چشمی به حکومت اسلامی در عصر غیبت داشت.

      پس حکومت رضاخان در ابتدا جنبه‌های استعاری خود را حفظ کرد تا غضب دیکتاتور نسبت به گفتمان‌های مذکور نمایان نشود.  شخص رضاخان هم در میان سکولارها مورد اعتماد بود و هم او در مقاطعی خود را منتسب به مذهب می‌کرد.  تا آنجا که در محفلی سخن از جدایی دین و سیاست می‌گفت و در محفلی دیگر گل بر سر می‌مالید و بر سینه می‌زد.  اما واقعیت گفتمان پهلوی، باستان‌گرایی بود که نام ناسیونالیسم شاهی را با خود داشت.  به این ترتیب فرض بالا ثابت می‌شود که باستان‌گرایی به مثابه یک گفتمان گریزگاهی بوده است برای سوداگران قدرت.

      ملی‌گرایی اما برعکس هرگز چنین شخصیتی نداشته است.  خاصه آن‌که ملی‌گرایی در ایران معاصر مجال چندانی برای ظهور و بروز نیافت.  تاریخ معاصر ایران هرگز دولتی ملی‌گرا بدان‌سان که دولت دکتر محمد مصدق طلایه‌دارش بود به خود ندیده است.  دولتی که از قلب تشکلی به نام «جبهه ملی» برخاست و در بستر نهضتی به نام «نهضت مقاومت‌ملی» آرام گرفت یا به تعبیری ادامه حیات داد هر چند با کودتایی ضد ملی فروافتاده بود.  دولت و گفتمانی که انگلیس را در ایران خلع ید کرده بود.  گفتمانی که قیام سی تیر در حمایت از آن به پا شد و....

      ملی‌گرایی چندان به شکوه و اقتدار ایران باستان و مفاهیم انتزاعی‌اش کاری نداشته و ندارد،  بلکه در منظومه‌ای از مفاهیم شکل گرفته،  که بارزترین نمادش، ضدیت با استعمار خارجی و استبداد داخلی بوده است.  این نمادها را کجا می‌توان با منظومه معنایی گفتمان‌های باستان‌گرا مقایسه کرد که بیشتر بر مفاهیمی انتزاعی و شکوه و شوکتی کهن تکیه دارد، که بی‌تردید راه را بر حرکت رو به جلوی یک ملت مسدود می‌کند.

      ملی‌گرایی به مثابه یک گفتمان، همانی بود که در عصر مشروطه آیت‌الله نایینی را با یوسف‌خان مستشار الدوله در یک صف قرار داده بود.  در دهه 30مصدق و آیت‌الله کاشانی را در کنار هم و کمی بعد در دهه 40، آیت‌الله طالقانی را در کنار یدالله سحابی. پس استنباط یکسان از دو گفتمان ملی‌گرایی و باستان‌گرایی، بی‌تردید استنباطی غلط و نارواست. اولی به ایران فردا می‌اندیشیده است، و برای آن تکاپو کرده و دومی به ایران دیروز و استخوان‌های در خاک.

      حالا یلدای باستانی وقتی به عنوان یکی از نمادهای فرهنگی و سپس هویت ملی بدل می‌شود، اثری اجتماعی بر می‌انگیزد و خود دریچه‌ای برای ‌گذار از باستان‌گرایی به ملی‌گرایی می‌گشاید و شاید کمترین اثرش باید این باشد که باستان‌گرایی همان ملی‌گرایی نیست.

ملیگرایی باستانگرایی نیست

نظرها و پرسشها و پاسخها

      در این بخش نظرها و پرسشها و پاسخهای شما را می نویسم،  و سعی کنید در بخش نظرها پائین همین صفحه بنویسید،  یا اگر دوست داشتید مقاله خود را ایمیل کنید،  تا در برگه ای جدا گانه پست کنم.

ملیگرایی باستانگرایی نیست

    نظر انوش راوید:  ملی گرایی یا ناسیونالیسم از بدو پیدایش بورژوازی پیشرفته از ساختارهای تاریخی اجتماع،  یا به تعریف دیگر در قرون جدید شکل گرفت،  و همیشه تعریفهای جدید به آن افزوده شد.  البته قبل از قرون جدید برای اولین بار در تاریخ ملی گرایی در شاهنامه فردوسی دیده می شود.  اما آن نوع ملی گرایی چیزی در حدود قوم گرایی است،  زیرا زمان فردوسی جغرافیایی سیاسی معنا نداشت،  و جغرافیای قبیله ای در جهان حاکم بود.

      از ابتدای پیدایش ملی گرایی بر دو نوع اصلی بود،  ملی گرایی واقعی و ملیگرایی ساخته شده بدست استعمار و امپریالیسم،  که می شود گفت ناسیونالیسم تقلبی.  همیشه ناسیونالیسم تقلبی یا ملیگرایی تقلبی در کشورهای تحت نفوذ مستقیم و غیر مستقیم استعمار و امپریالیسم باعث گمراهی مردم می شد،  و به راسیسم یا فاشیسم یا باستان گرایی ختم می شد،  و نتیجه برای مردم آن کشور نداشت.

...............

   برچسبها:  ملیگرایی، باستان گرایی، ملی گرایی، پان ایرانیسم، ناسیونالیسم ایرانی، مسعود رفیعی طالقانی، ناسیونالیسم تقلبی، ملیگرایی تقلبی، انوش راوید.

.............

ملیگرایی باستانگرایی نیست

مستند های مربوط

مستند های بیشتر را در آپارات وبسایت ارگ ایران ببینید،  لینک آن در ستون کناری

http://arqir.com

 

............................

کلیک کنید:  تاریخ رشد و تکامل در ایران

کلیک کنید:  تفاوتهای ناسیونالیسم و فاشیسم

کلیک کنید:  دروغگویی آتش سوزی تخت جمشید

    توجه 1:  اگر وبسایت ارگ ایران به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  تارنمای انوش راوید،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبسایت و عکسها و مطالب را بیابید.  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبسایت بهره می برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است.

   توجه 2:  جهت یافتن مطالب،  یا پاسخ پرسش های خود،  کلمات کلیدی را در جستجو های ستون کناری ارگ ایران بنویسید،  و مطالب را مطالعه نمایید.  در جهت دانش مربوطه این تارنما،  با استراتژی مشخص یاریم نمایید.

   توجه 3:  مطالب وبسایت ارگ ایران،  توسط ده ها وبلاگ و تارنمای دیگر،  بصورت خودکار و یا دستی کپی پیس می شود،  از این نظر هیچ مسئله ای نیست،  و باعث خوشحالی من است.  ولی عزیزان توجه داشته باشند،  که حتماً جهت پیگیر و نظر نوشتن درباره مطالب،  به ارگ ایران مراجعه نمایند:  در اینجا  http://arqir.com.

ارگ ایران   http://arqir.com

پرسشهای خود را ابتدا در جستجوهای تارنما بنویسید،  به احتمال زیاد پاسخ خود را می یابید

کلیک کنید:  تماس با ما      :     http://arqir.com/1

جهت آینده ای بهتر دیدگاه خود را بنویسید،  و در گفتگوهای تاریخی و جغرافیایی و اجتماعی شرکت کنید